نويسنده: مير محمد ولي مجد تيموري





 

خوب و درست تربيت کردن فرزند مثل کاشتن و نگهداري کردن از يک گل زر است. وقتي ما بته گل رزي را مي کاريم و از آن نگه داري مي کنيم، قلمه مي زنيم، آب مي دهيم، کود مي دهيم و ... اين بته گل اول اسفند گل هاي زيبايي مي دهد. اين بته گل رز در تمام طول عمرش يک گياه سالم و خوب خواهد بود؛ ممکن است گاهي شته بزند يا باد و باران شاخه اي از آن را بشکند، اما در نهايت مشکلات را کنار مي زند و باز گل هاي زيبا مي دهد. انسان ها هم همين طور هستند؛ اگرروند رشدي مناسبي داشته باشند و اعتماد به نفس، به صورت متعادل در آن ها شکل گرفته باشد، در مقابل استرس ها و حوادث مقاومت مي کنند، ممکن است گاهي به دليل شکست ها و ناملايمات اعتماد به نفس شان پايين بيايد اما اين کاهش مقطعي خواهد بود و به زودي به حالت عادي بر مي گردند و اعتماد به نفس شان متعادل مي شود. مسائل زيادي در طول زندگي هر فرد پيش مي آيد که باعث کاهش يا افزايش اعتماد به نفس او مي شود؛ به طور خلاصه مي توان به برخي از آن ها اشاره کرد.

• وضعيت و شکل بدن

- يکي از عواملي که در بالا و پايين رفتن اعتماد به نفس دخالت دارد وضعيت بدن است. کساني که قند خون شان طبيعي است، کلسترول و ميزان اوره خوبي دارند، اعتماد به نفس شان بالاست. قند خون پايين، اعتماد به نفس را پايين مي آورد. نمي دانيم چرا ولي مي دانيم که تأثير دارد.
- چهره ژوليده، اعتماد به نفس را پايين مي آورد. اراستگي تأثير زيادي بر اعتماد به نفس دارد. افراد آراسته و خوش چهره اعتماد به نفس خوبي دارند.
بعضي ها با جراحي پلاستيک مخالفند؛ اما اگر مي توان کاري کرد که ما خوشگل تر بشويم، چرا نکنيم؟ مثلاً دوست داريد نوک بيني خود را بالا بکشيد، اشکالي ندارد، هر جا که ديديم گير داريم بايد آن را رفع کنيم، اصلاح کنيم. خانم ها بيش از آقايان. من فکر مي کنم که اين کارهاي زيباسازي خوب است، ولي به شرطي که در خانه پدر باشد نه در خانه شوهر. ولي اگر 98 ساله شده ايد، ديگر فايده اي ندارد، با همان بيني طبيعي خود بسازيد.
تا آن جا که امکان مالي و ساير امکانات زندگي تان اجازه مي دهد، به خودتان توجه کنيد؛ ولي اگر شرايط اجازه نمي دهد، سخت نگيريد، کوتاه بياييد. صلح با خود به اين معنا نيست که از امکانات خود براي زيباسازي استفاده نکنيم. زيباسازي جزء زندگي است. اصولاً هر آدم بايد سعي کند خود را زيبا نگه دارد.
- قد از ديگر عوامل مؤثر است. معيار قد در مملکت ما 165-164 است و اگر مثلاً به 132 برسد، اعتماد به نفس پايين مي آيد و فرد خجالت مي کشد. قد خيلي بلند، چاقي و لاغري زياد، اعتماد به نفس را پايين مي آورد.
- لباس هم تأثير دارد. خانم ها بايد کفش شيک و لباس مناسب بپوشند تا عزت نفس آن ها ثابت بماند. اگر کسي لباسي بپوشد که روي سينه اش لکه کثيف بزرگي باشد، مرتب آن را با دست مي پوشاند، زيرا از اين که ديگران آن را ببينند خجالت مي کشد. ظاهر، پوشش، زيبايي، نازيبايي همه در اعتماد به نفس تأثير دارند.

• تشويق

تشويق مهم ترين و مؤثرترين عامل سازنده و افزايش دهنده اعتماد به نفس است. تشويق کردن باعث مي شود فرد احساس کند آدم محترمي است، ديگران ارزش فعاليت هاي او را مي فهمند. اين اصلاً جزء حقوق بشر است. رمز موفقيت کشورهاي پيشرفته اين است که شرايطي فراهم مي کنند که مردم احساس کنند باارزش و محترم هستند. اگراين شرايط فراهم نباشد، و اگر مردم تشويق نشوند، براي خود ارزش قائل نمي شوند و احساس مي کنند کسي نيستند، اعتماد به نفس شان کاهش پيدا مي کند و در نهايت سقوط مي کنند.
وقتي دانش آموزي از درسي نمره 17 مي گيرد و شما او را تشويق مي کنيد و به او مي گوييد: « چگونه توانستي در اين درس چنين نمره بالايي بگيري، من و پدرت در زمان دانش آموزي به زور نمره 12 مي گرفتيم». کودک يا نوجوان تشويق مي شود و اعتماد به نفسش بالا مي رود. براي بالا بردن اعتماد به نفس راهي جز تشويق کردن وجود ندارد.
تشويق کردن را بايد از همان بدو تولد شروع کرد. همين که نوزاد را در آغوش مي گيريم و کمي فشار مي دهيم، يک نوع تشويق است. شير دادن مادر به نوزاد يک تشويق است.
در اتاق زايمان چشم هاي کودک به علت نور شديد بسته است. چراغ را که خاموش مي کنيم، کودک چشمانش را باز مي کند. نوزاد زود مي فهمد که نور قطع شد. آنتن هاي او قوي است. صداي بلند، او را ناراحت مي کند، بي درنگ صدا را قطع مي کنيم. او به ما نگاه مي کند. او احساس مي کند که چه مادر خوبي دارد که به فکر اوست. انسان چنين توانايي هايي دارد. از آغاز تولد، گوشش، چشمش و پوستش همه کار مي کنند. کودک مي فهمد که اين کارها يعني اين که ما ميزباني هستيم که او را به عنوان مهمان با مهرباني پذيرفته ايم. اين مهمان کوچک احساس مي کند که آغوش مادر چه جاي خوبي است، او پيش خود حس مي کند که: « من را قبول کردند، دارند به من شير مي دهند، پس من کسي هستم». اين آغاز يک رابطه با کودک و آغاز ساختن بناي اعتماد به نفس او است.
کودکان حرکات و آهنگ هاي موزون را دوست دارند و به اجراي موسيقي علاقه مندند. وقتي فرزندتان به کارهاي هنري مي پردازد او را تشويق کنيد، برايش دست بزنيد. در سراسر دنيا دست زدن يک نوع پاداش دادن است. اين ساده ترين روش تشويق کردن است.

• وضعيت اقتصادي

فقر، اعتماد به نفس را پايين مي اورد؛ زيرا موجب احساس حقارت مي شود. ثروت، اعتماد به نفس را بالا مي برد. اما چون فرد ثروتمند پيوسته مي خواهد ثروتمندتر شود، اعتماد به نفس مواجي دارد.

• بيماري هاي رواني

مي توان گفت بيشتر بيماري ها در چگونگي اعتماد به نفس ما تأثير دارند. بيماري هاي رواني زير تأثير بيشتري دارند:
- افسردگي
اگر افسردگي سه تا شش ماه طول بکشد، بيماري به حساب مي آيد که اعتماد به نفس را پايين مي آورد. بيمار به بهانه هاي اندک، گريه مي کند و حال بدي دارد، حتي ممکن است تصميم به خودکشي بگيرد.
افسردگي و اعتماد به نفس، خواهر و برادر هم هستند. اعتماد به نفس پايين به دليل اين که احساس بيهودگي و بي ارزشي به فرد مي دهد، باعث بروز افسردگي مي شود، و افسردگي هم به دليل اين که عملکرد فرد را پايين مي آورد باعث مي شود اعتماد به نفس او کاهش پيدا کند.
- اضطراب
دلشوره، دلواپسي، بي قراري همراه با طپش قلب، فرد را آزار مي دهد. او ديگر حتي کارهاي عادي خود را هم نمي تواند انجام دهد. حرف عادي اش را فراموش مي کند، کلمات را جابه جا مي گويد يا آن ها را فراموش مي کند. وقتي دچار اضطراب مي شويد، داروي ضد اضطراب بخوريد. براي اين که اضطراب انرژي انسان را مي گيرد. چرا بايد آن را تحمل کرد؟ بايد آن را درمان کرد. اگر افسرده ايد به معالجه بپردازيد، و اگر اضطراب داريد، آن را درمان کنيد. آدم وقتي اسهال دارد با اسهال مبارزه نمي کند، آن را تحمل هم نمي کند، بلکه آن را درمان مي کند.
وقتي اضطراب داريم اعتماد به نفس مان پايين مي آيد و وقتي اعتماد به نفس ما کاهش مي يابد دچار اضطراب مي شويم. به اين ترتيب ما در دور معيوبي گرفتار مي شويم.
- وسواس
فرد وسواسي جايي را بارها مي شويد و تميز مي کند، ولي راضي نمي شود. فکري را بارها و بارها در ذهن خود تکرار مي کند و قادر نيست جلوي آن را بگيرد. وسواس به شدت اعتماد به نفس را پايين مي آورد. تکرار زياد باعث اتلاف انرژي مي شود. انرژي هر کس محدود است و پايان ناپذير نيست. وسواس، انرژي را تلف مي کند و اتلاف انرژي اعتماد به نفس را کاهش مي دهد.
- اسکيروفرنيا
همان کسالتي است که مردم به آن مي گويند ديوانگي يا جنون. ما روان پزشکان مي گوييم روان پريشي. يکي از علايم اين بيماري آن است که کسي در گوش بيمار حرف مي زند، فحش مي دهد، به او مي گويد خودت را از اين پنجره پايين بينداز. به او مي گويد تو گناهکاري. اين نشانه ها را توهم شنوايي مي گويند. توهم مي تواند شنوايي، ديداري، بويايي و بساوايي باشد.
يکي ديگر از ويژگي هاي اين بيماري، خود بزرگ بيني است. بيمار احساس مي کند آدم بسيار مهمي است. اعتماد به نفس بالاي کاذب پيدا مي کند. در نوع ديگري از اسکيزوفرني، خود کوچک بيني را مي بينيم، که اعتماد به نفس پايين کاذب، به طور بيمارگونه اي نمايان مي شود.
- افسردگي دو قطبي
بيمار در دوره اي از سال افسرده و در دوره اي شاد است. در دوره افسردگي اعتماد به نفس او پايين مي ايد و در دوره شادي، اعتماد به نفس بالاي کاذب پيدا مي کند. در مواقعي هم نه شاد است و نه غمگين. بيماري سختي نيست و با مصرف ليتيوم معالجه مي شود.
- سوء ظن
به طور کلي بايد گفت که افراد سوء ظني خودشان را برتر از ديگران مي دانند. بسياري از بزرگان روان شناسي مانند زيگموند فرويد، کارن هورناي، آلفرد آدلر درباره اين افراد اطلاعاتي به ما داده اند. آنان
مي پندارند فقط خودشان مي فهمند و ديگران هيچ نمي فهمند، بنابراين مرتب ايراد مي گيرند. افراد خانواده رفته رفته از روي ترس به افراد سوء ظني احترام مي گذارند و از آنان اطاعت مي کنند. اعضاي خانه از ترس به آن ها مي گويند: « هرچه شما بگوييد». بعد از مدتي آدم سوء ظني واقعاً باورش مي شود کسي است که به خود بزرگ بيني مي رسد. اين خود بزرگ بيني در او اعتماد به نفس بالاي کاذب ايجاد مي کند.

• بيماري هاي جسمي

بيماري هاي جسماني، به ويژه انواع سرطان ها، اعتماد به نفس را پايين مي آورند. گرچه مردماني که اعتماد به نفس متعادل دارند، در زمان ابتلا به اين بيماري ها هم، اعتماد به نفس شان پايدار است؛ و اين خيلي خوب است. کساني که روحيه خوبي دارند، تسلط بهتري بر اين بيماري ها دارند.
- آلزايمر
بر اثر اين بيماري مغز انسان کوچک مي شود. بيمار هم اعتماد به نفس بالا را تجربه مي کند و اعتماد به نفس پايين را، بستگي به اين دارد که در چه مرحله اي از آلزايمر قرار داشته باشد. اين بيماري درمان ندارد، و بيماري اعتماد به نفس را مغشوش مي کند. در حال حاضر داروي آن اکسلم است، که خيلي هم مؤثر نيست. مغز که کوچک شد ديگر کاري نمي شود کرد.
متأسفانه آلزايمر در زنان دو برابر مردان شيوع دارد. بنابراين مراجعه مرتب به پزشک ضروري است. اولين نشانه آن فراموشي است. اگر شما به فراموشي خود پي ببريد، آلزايمر نداريد. نشانه آلزايمر اين است که ديگران به فراموشي شما پي ببرند در حالي که شما خود را فراموشکار نمي دانيد. از خانه خارجي مي شويد، راه را عوضي مي رويد ولي نمي دانيد که راه را اشتباه مي رويد. در آلزايمر گاهي فرد آن قدر گيج است، آن قدر حالش بد است که اصلاً نمي فهمد اعتماد به نفس چيست.
بيماري هاي فراوان ديگري وجود دارند که آثار منفي در اعتماد به نفس به جا مي گذارند که در اين جا مجال آن نيست، به همه آن ها بپردازيم.

• حوادث ناگوار و غير مترقبه

رويدادهاي ناگوار مانند زلزله، سيل، آشتفشان و سونامي، ترس و وحشت به وجود مي آورند. ناگهان احساس مي کنيم همه چيزمان از دست رفت، عزيزانمان رفتند، و ما مانديم با خانه و کاشانه ويران. طبيعي است که اعتماد به نفس مردمان حادثه ديده پايين بيابد. فرد حادثه ديده حال و حوصله انجام دادن کاري را ندارد، تواني در او نيست، انگار تب دارد و گاهي ممکن است غش کند. غش کردن يعني سقوط اعتماد به نفس. از نظر زيستي، غش يعني سقوط قند، کلسترول و چربي خون بدن و به دنبال آن ايست قلبي، صرع و مانند آن.
به ما خبر مي دهند کسي از بستگان ما فوت کرده است. حالمان خيلي بد مي شود. ولتاژ اعتماد به نفس ناگهان پايين مي آيد؛ ولي بعد خيلي کند و آهسته به جاي اولش باز مي گردد. به مامي گويند آب بخور ولي دست و دلمان به سمت ليوان نمي رود. برايمان آب يا آب قند مي آورند. گاهي آن قدر اعتماد به نفس مان پايين مي آيد که توان داد زدن، فرياد کشيدن، جيغ زدن و گريه کردن هم نداريم. گريه کردن هم، اعتماد به نفس لازم دارد.
در زمان وقوع حادثه کساني هستند که اعتماد به نفس بالايي دارند ولي اعتماد به نفس بالاي آن ها کاذب است و آن هم جبراني است. ناگهان بالا مي رود و ناگهان پايين مي افتد. در آغاز مقاومت مي کنند اما يک روز در جايي وامي دهند. توان هر کس اندازه اي دارد.

• نابهنجاري هاي جنسي

نابهجاري هاي جنسي تأثير زيادي در اعتماد به نفس دارند. مثلاً مرداني که زود انزالي دارند، اعتماد به نفس شان بسيار پايين است. از طرفي اعتماد به نفس پايين، زود انزالي را زياد مي کند. يعني فرد در چرخه معيوبي اسير مي شود.
زناني که اورگزم يا اورگاسم ندارند، اعتماد به نفس خوبي ندارند. خيال مي کنند زن نيستند و در زن بودنشان اشکالي وجود دارد. اورگاسم
معالجه پذير است و پس از درمان آن، اعتماد به نفس بالا مي رود.
زنان مرد صفت که زياد از همسر خود بهانه جويي مي کنند و اصلاً ارگاسم هم ندارد، داراي اعتماد به نفس کاذب بالايي هستند. از زن توقع مي رود که زن باشد. صداي آرام، روح لطيف و احساسات گرم، زيبنده زن است. مردان، زنان مرد صفت را دوست ندارند. و معمولاً در برابر آن ها احساس جنسي خود را از دست مي دهند.
بخي از اختلافات زناشويي در ارتباط با اختلال نقش مرد و زن است. خانمي نقش مردانه و آقايي نقش زنانه بازي مي کند، هيچ کدام نمي توانند زندگي زناشويي مناسبي داشته باشند.
درمان جوياني به دکتر مراجعه مي کنند و مي گويند: آقاي دکتر ما آمده ايم روانکاوي شويم. روانکاري شدن راروان پزشکان بايد تشخيص دهند نه درمان جويان. روانکاوي فرايند سختي است. سال ها طول مي کشد، خيلي سخت است.
ميان اعتماد به نفس و روابط جنسي رابطه تنگاتنگي وجود دارد. اين رابطه مثل شيشه شکننده است. مرد و زن بايد در اين زمينه به گونه اي عمل کنند که اين شيشه نازک نشکند يا ترک برندارد. مثلاً اگر مردي اشکالي داشت، به او نگوييد: « تو که مرد نيستي!» حال او را خراب تر نکنيد. اگر آبروريزي کنيد به ضرر خودتان است. او ديگر براي شما مرد نمي شود. چرا به اعتماد به نفس او ضربه مي زنيد؟ بايد به آرامي
و با احترام و مهرباني به او کمک کنيد تا زندگي تان به زيبايي تداوم يابد.
اصل کلي اين است که اعتماد به نفس پايين، ناتواني جنسي ايجاد مي کند. براي داشتن رابطه جنسي، ضرورتاً بايد توان زيادي داشت. توان رواني و اعتماد به نفس. آدم بايد متکي به خود باشد. بايد اعتماد داشته باشد که از عهده هر کاري بر مي آيد. ناتواني جنسي امراض ديگري را هم به دنبال مي آورد. بايد ديد ناتواني جنسي ناشي از عوامل جسماني مانند بيماري قند يا علل رواني مانند اضطراب، افسردگي و وسواس است. پس از اين تشخيص بايد به طور ريشه اي آن را درمان کنيم. ناتواني جنسي و اعتماد به نفس هر دو روي هم تأثير متقابل دارند. به طور مشخص مي توان گفت اعتماد به نفس پايين، ناتواني جنسي را تشديد مي کند.

• دردهاي روان تني

اين ها دردهاي شبه جسمي هستند که علت جسمي ندارند و گاهي به دليل پايين بودن اعتماد به نفس ايجاد مي شوند. اين دردها از نوک انگشتان پا شروع مي شوند و به پشت پا، ساق، زانو، شکم و گوش ها مي رسند. بيماري هاي روان تني و دردهاي شبه جسماني در زنان بيشتر ديده مي شود. مردان کمتر از زنان به اين گونه دردها دچار مي شوند. يک بار قفسه سينه شان درد مي گيرد و تمام. توصيه من به خانم ها اين است که اگر به پزشک مراجعه کرديد و دليل جسمي براي دردهايتان پيدا
نشد، آن ها را از مردان پنهان کنيد، و با مراجعه به روان پزشک و روان شناس سعي کنيد آن ها را از طريق روان درماني رفع کنيد. چرا به شوهرانتان مي گوييد و آنان را ناراحت مي کنيد. معالجه اين گونه دردهاي شبه جسماني سخت نيست. روان پزشکان راه درمان آن ها را مي دانند و به شما ياري مي رسانند.

• اعتياد

اعتياد اعتماد به نفس را پايين مي آورد. اعتياد با اثر گذاشتن روي جسم و روابط اجتماعي، باعث کاهش اعتماد به نفس فرد مي شود. اعتياد يک سرخوشي کاذب است. فرد معتاد بعد از مصرف کردن مواد مخدر يا مواد روان گردان احساس سرخوشي و شادي مي کند، تصور مي کند در بهشت است، خود را در فضايي شاد و دل انگيز حس مي کند؛ اما پس از گذشت مدتي احساس مي کند آن قدرها هم که فکر مي کرد شاد نيست، ديگر از آن بهشت خبري نيست، و احساسش کم کم افت مي کند و به تدريج به مرز ضعف جسمي مي رسد. بي حال مي شود، مي افتد، و تا دوباره مواد مصرف نکند همين طور گيج است و رنج مي کشد. بي حرکتي، ناتواني، سستي و کند شدن فعاليت هاي مغز باعث مي شود فرد جايگاه اجتماعي و روابط خود را ازدست بدهد؛ در نتيجه اعتماد به نفس او کاهش پيدا مي کند.
منبع مقاله :
مجد تيموري، مير محمد ولي؛ ( 1391)، اعتماد به نفس، تهران: نشر قطره، چاپ ششم.